به گزارش خبرگزاری«حوزه» از اصفهان، یحیی قاسمی، رزمنده هشت سال دفاع مقدس است که سال ۶۱ و در حالی که ۱۷ ساله بود به صورت داوطلبانه و از طریق منطقه یک بسیج اصفهان به جبهه اعزام شد.
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس که در حال حاضر به عنوان یکی از کارمندان اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان فعالیت دارد، در جمع خبرنگاران در خصوص چرایی حضورش در جبهه، گفت: همه عشق ما ایران و حفظ خاکش باور ما بود، سختترین مرحله اعزامم به جبهه جلب رضایت پدر و مادرم بود که با اصرار زیاد بالاخره توانستم آنها را برای حضورم در جبهه با خود همراه کنم و رضایت آنها را نیز به دست آورم.
او که مدت شش سال در جبهه حضور داشته، اضافه کرد: پس از اعزام به جبهه و از آنجایی که تا قبل از اعزام آموزشهای لازم را دریافت کرده بودیم، در عملیات رمضان حضور یافتم برای من تجریه شیرینی بود؛ رزمندگان خط مقدم علی رغم همه سختیها باز هم با لبانی خندان و دل هایی آرام به سمت دشمن حمله ور شده و سربلند از عملیات خارج شدند.
عملیات محرم دومین عملیاتی بوده که یحیی قاسمی پس از حضور در جبهه در آن حضور یافت، بدترین عملیاتی که از نگاه خودش از آن نام میبرد، اهدای ۳۳۰ شهید در این عملیات بار غم سنگینی را بر دلش گذاشته که هنوز هم لحظه لظه آن را به یاد دارد.
این رزمنده دفاع مقدس که پس از پایان عملیات محرم به عنوان عکاس در گروه تبلیغات لشگر ۱۴ امام حسین (ع) فعال شد، در این باره عنوان کرد: عکاسی در جنگ هم سخت بود و هم شیرین، به تصویر کشیدن رشادت ها لذتی وصف ناپذیر داشت و دیدن تن پاره پاره جوانان دردی داشت که حتی یک لحظه هم فراموش نمیشود،
وی اذعان کرد: من در شش سال حضورم همواره در خط مقدم عملیاتهای خیبر، محرم، رمضان، والفجر یک، دو، چهار و ۸ و کربلای سه، چهار و پنج حضور داشتم، خاطرات زیادی را از به تصویر کشیدن صحنه های جنگ داشتم، اما یکی از خاص ترین آنها به تصویر کشیدن پای جدا شده یکی از رزمندگان بود که از فلاورجان در عملیات خیبر حضور داشت و به دلیل رفتن روی مین، یکی از پاهای خودش را از دست داده بود.
او که از رفتار برخی مستندسازان و خاطره سازان هشت سال دفاع مقدس گلایه دارد، اظهار میکند: ما می خواهیم واقعیات جنگ به تصویر کشیده شود، باید واقعیات جنگ گفته شود و نه توهمات افراد، فرماندهان ما هنوز زنده هستند، اما خاطرات را کسانی می نویسند از قول خودشان که حتی یک روز هم در جبهه حضور نداشتهاند.
قاسمی همچنین در خصوص نقاط مشترک وقف مال و وقف جان می گوید: وقف جان یعنی وقف همه هستی یک انسان، کسی که جانش را وقف می کند یعنی دیگر هیچ چیز ندارد، جان غیر قابل بازگشت و غیر قابل معامله است اما مال را می توان جایگزین کرد، همه مردم حاضرند مال خود را بدهند تا چشمشان سالم شود اما هیچ کس حاضر نیست چشمش را بدهد تا مالی را به دست آورد، پس از یاد نبریم که شهدا، جانبازان و رزمندان بزرگترین واقفان هستند و باید همواره از آنها الگو بگیریم.